فوايد قانون

فهيمه ميرزا حسيني
iransaeed@yahoo.com

فوايد قانون


فهيمه ميرزا حسيني

پرداختن به پيچيدگي هاي زندگي واقعا از حد و توان من خارج است . كسي حرفم را باور نمي كند . مردم حوصله شنيدن اراجيف مرا ندارند . آنها مشغول زندگي كردن و احيانا در مواقع نادري لذت بردن از آن هستند . من همانند افراد نااميد حالت تهوع ندارم و همچون انسانهاي اهل زندگي هم شوق بهره بردن از لحظات آن را ندارم. وقتي مي نويسم اين زندگي عادي مايه رنج است و تحمل مي خواهد مي توانم چهره خنده رويان بالانشين را تصور كنم كه برخي با چين و چروك پيشاني و برخي ديگر از پشت مدرن ترين ابزار حركتي سرتا پايم را برانداز كرده و مي گويند : چشمهاتو ببند و با مشت هواي اطرافت رو بكوب ... من كه منظورشان را نمي فهمم.... كوبيدن بي هدف هوا آنهم با چشمهاي بسته كار ديوانه هاست. به خودم گفتم دستشان را خوب خوانده ام آنها مي خواهند با اينكار سندي مبني بر ديوانگي ام از من بگيرند تا بعد بتوانند به راحتي مثل تكه آشغال بي مصرفي در لا به لاي چرخ دنده هاي ابزارهاي حركتي بازيافت زباله خردم كنند ... اما يكروز يكي از آنها با بي حوصلگي اينطور برايم توضيح داد كه : اگر تو مشتهاي پرت را حواله هواي اطراف خودت كني آنهم با چشمان بسته شايد مزه اي نداشته باشد اما همين كه مشتت فقط يكبار حواله تكه اي از بدن كسي شود آنوقت آنچنان لذتي خواهي برد كه ديگر مشت كوبيدن مي شود كاراصلي‌ات . از لحاظ قانوني هم هيچ مشكلي نخواهي داشت چرا كه قانون هرگز مشت فردي را كه با چشم بسته زده شده محكوم نخواهد كرد ... به من گفت تو آدم نا كسي هستي نكند كه به دنبال سندي عليه من مي‌گردي تا از زبان خودم آنهم با چشم باز اعتراف گرفته و بعد براي اولين بار در تمام عمرم مرا محكوم كني. اما من به او گفتم كه اين به نا كسي من مربوط نيست من فقط نا آگاه هستم ... از اينكه مودبانه صحبت كردم ناراحت شد چاقويي از جيبش درآورد و چشمهايش را بست و شروع كرد به حمله هاي پياپي در هوا ... يك ساعت بعد تقريبا چهار جاي بدنم زخمي شده بود . بي انصاف قصد كشتنم را داشت و در اين راه با وضعيتي كه موذيانه انتخاب كرده بوداز حمايت قانون هم استفاده مي كرد. بالاخره بعد از تقلاي بسيار مجبور شدم روي زمين دراز كشيده و با سكوت كردن از شرش خلاص شوم . تصميم گرفتم كه از دستش شكايت كنم . اما به كجا ؟ همين شب گذشته در جريان يك دادگاه علني خودم با چشمان باز ديده بودم كه قاضي قبل از قرائت حكم با همين روش ــ كوبيدن مشت هاي متوالي در هوا با چشمان بسته ــ شاكي را از پا در آورده بود . اگر چه صبح امروز خبر شكايتي كه خانواده شاكي عليه قاضي دادگاه تنظيم و آن را به دبيرخانه دادگاه تسليم كرده بودند را نيز در روزنامه ها خوانده بودم بااين حال اين نكته كه (از سوي هيات تحريريه) در ذيل آن اضافه شده بود به نظرم جالبترمي رسيد كه : شكايت بي موردي است چون پسر بزرگ شاكي هم عصر ديروز دو ساعت پس از اتمام جلسه دادگاه قاضي را روي پله هاي خروجي ساختمان يافته و با همان روش ــ كوبيدن مشت هاي متوالي در هوا با چشمان بسته ــ از پاي در آورده بود . گويا گزارشگر تيز بين چاقوي كوچكي را در دستهاي پسر شاكي ديده بوده است . به هرحال هم قاضي و هم پسر شاكي هر دو از حمايت قانون بهره مند خواهند بود كه البته اين از فوايد قانون است . تصميم گرفتم كتاب كامل قانون را خريده و تا انتها بخوانم و در صورت امكان آنرا حفظ كنم . هر چند هنگام پرداخت پول كتاب با كتابفروش كه قصد دزديدن كيفم را داشت در گير شده و چشمهايم را با همان روش ــ كوبيدن مشتهاي متوالي در هوا با چشمان بسته ــ ..............

 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30087< 1


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي